عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی، در پاسخ به این سوال که اخیرا برخی فعالان سیاسی اصولگرا در واکنش به حوادث اخیر پیش آمده، نسبت به وضعیت حکمرانی و نحوه مدیریت اجرایی در کشور هشدار دادهاند، نظر شما نسبت به این اظهارات چیست؟ گفت: برای اینکه این خطرات را کسی ببیند یا ابراز کند، نیاز به تحقیق و مطالعه عجیب و غریبی نیست. همه با صحبت کردن با اطرافیان، کسانی که در خیابانها تردد میکنند یا افراد فامیل؛ میتوانند از وضعیت کشور مطلع شوند.
به گزارش ایلنا، بخش هایی از گفت و گوی عباس عبدی را در ادامه می خوانید:
*این نحوه حکمرانی، مورد حمایت کسی نیست و با این وضعیت امکان ندارد که کشور رو به بهبودی پیش رود. چه خطری از این بالاتر که مردم حکمرانی را نمیپسندند و در عین حال به این واقعیت بیتفاوت هستند.
*مسئله حذف لاریجانی و این افراد نیست. به نظرم در مقایسه با حذفهایی که در چند دهه صورت گرفت است، حذف امثال آقای لاریجانی اهمیتی نداشت. البته آن فرآیند حذف زمانی شروع شده و حالا به آقای لاریجانی هم رسیده و سر و صدایش در آنجا هم درآمده است. باید خیلی دایره سیاست وسیعتر از آن شود که الان هست، در حال حاضر بازگشت اصلاحطلبان هم کفایت نمیکند چه رسد به لاریجانی!
*تنها راه برای حل مشکلات به نظر من اصلاح سه مولفه است که مرتبط با هماند؛ اول آزادی رسانه ملی، رسانه ملی برای کشور اصلا شوخی بوده و حتی صحبتهای مداح خودشان را سانسور می کنند چه برسد به کسانی که مخالفاند.
*دوم آنکه نهاد قضایی باید استقلال کافی پیدا کند در عملکردش و جلوی ضابطین بایستد، نهاد قضایی قرار نیست از سیستم دفاع کند، بلکه قرار است قانون را اجرا کند. اگر معنای سیستم یعنی قانون، پس نهاد قضایی میتواند از آن دفاع کند اما قرار نیست که فراتر از قانون، دفاعی را از سیستم انجام دهد آن موقع اعتبار خودش را از دست میدهد.
*مولفه سوم نیز اصلاحات در رویه شورای نگهبان است، این ارگان با این رویکرد در رد صلاحیتها امکان ندارد بتواند یک فضای مناسبی را فراهم کند.
*تغییر در این سه عنصر یعنی بازگشت به قانون، یعنی آنچه که درخواست میشود تغییر در قانونی نیست بلکه عین اجرای قانون است. در واقع خواست عموم این است که قانون اجرا شود.
*چنانچه حکومت به خواسته عمومی تن دهد که دیگر بحثهای بعدی آن فرعی است. یکی از دلایلی که مردم به بخشی از سیاستمداران اعتماد ندارند این است که نتوانستهاند آن اهداف را محقق کنند، اگر این اهداف محقق شود، آن وقت اعتمادشان برمیگردد.
*بنابراین به دنبال پاسخ به این پرسش نباشید، چون چهرههای سیاسی در دل چنین فرآیندی شکل میگیرند و نیروها با هم اتحاد میکنند و فرآیندی را شکل داده و به سمت جلو حرکت میکنند. مهم این است که تا حد زیادی موانع از پیش پای آنان برداشته شود، با وجود این حد از موانع فکر نمیکنم کسی حاضر شود تا برای این ساختار دل بسوزاند.
*من فکر نمیکنم دستگاه قضایی طرف گفتوگو باشد. در چه موضوعی میخواهد گفتگو کند؟ دستگاه قضایی موظف است قانون را اجرا کند و در حوزه اجرای قانون، پاسخگو باشد.
*به نظر من اگر دستگاه قضایی قانون را به طور کامل اجرا کند و جلوی خواستههای فراقانونی بایستد، به نظرم مسئله حل میشود و هیچ مشکل خاصی پیش نمیآید و نیاز به گفتوگو هم ندارد. دستگاه قضایی باید پاسخگوی احکامش باشد و احکامش هم در میان جامعه حقوقدانان قابل ارزیابی است و خیلی راحت میتوانند بگویند که اینها قانونی است یا نه. پس همان که قانون را اجرا کنند، کافی است.
*برخی در سیستم نمیپذیرند شرایط بحرانی است و اینها را اساسا چیزهای جزئی میبینند، به همین دلیل در یک مقطعی ممکن است موفق شوند آتش را خاموش کنند. ولی آتش زیر خاکستر روشن است و اگر بادی به آن بخورد و خاکسترها کنار بروند دوباره این آتش بیرون میآید.
*بنابراین اگر اراده معطوف به گفتوگو شکل بگیرد به نظر من کیفیت گفتوگوی ملی به سرعت خودش را نشان میدهد.
آیا این خبر مفید بود؟ 3 0
نتیجه بر اساس 3 رای موافق و 0 رای مخالف
آخرین دیدگاه