ایکنا نوشت: نشست نقد و بررسی کتاب «من و بیکران: طرحی برای زیست اخلاقی» تالیف عبدالله صلواتی، صبح امروز سیزدهم شهریورماه در دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.
در ابتدای نشست، عبدالله صلواتی، استاد دانشگاه شهید رجایی در سخنانی گفت: اگر بخواهم دورنمایی از کار ارائه دهم باید عرض کنم طرح زیست اخلاقی را در شبکهای از مفاهیم و نظریهها مطرح کردم که در آن یک تحول نسبت به کارهای موجود وجود دارد. نکته اول اینکه به جای دوگانه من و دیگری سعی کردم دوگانه من و بیکران را مطرح کنم که در آن حد وسطی هم به نام جهان من وجود دارد. من تاکید دارم جهان من را در حوزه اخلاق جدی بگیریم. اگر جهان من جدی گرفته نشود خیلی چیزهایی که در اخلاق مطرح است به وادی امر بیهوده میروند و خیلی اثر بخشی لازم را ندارند. نکته دیگر اینکه کسی که مخاطب زیست اخلاقی است فقط بحث انسان یا فرد یا اجتماع انسانی برایش مطرح نیست، علاوه برآن محیط زیست، سازمانها و نهادها را هم پوشش میدهد.
صلواتی افزود: نکته بعدی اینکه یکسری دوگانه در حوزه اخلاق مطرح میشود که در این کتاب سعی شده تقابل دوگانهها برچیده شود و نشان داده شود دیوار سهمگین میان دوگانه دیوار کاذبی است که میتوان آن را برداشت. مثلا بحث است که اخلاق امر مطلق است یا موقعیتمحور است و بر حسب شرایط تغییر پیدا میکند. من سعی کردم نشان دهم مطلق بودن و موقعیتمحور بودن میتوانند با هم جمع شوند.
وی ادامه داد: نکته بعدی بحث توجه به بیکران در حوزه اخلاق است. اخلاق فرزند یک بذری نیست که بتوانیم هر جا بکاریم و انتظار داشته باشیم بالنده شود. شرایط، مکانسیمها و خیلی مسائل دست به دست هم میدهند تا سبب شود امر اخلاقی در یک جامعه رویش پیدا کند. بیکران، قدرت خیلی زیادی در دیدن این زمینهها و مکانیسمهایی است که در بحثهای اخلاقی تاثیرگذار هستند. بیکران نقش تصحیحکنندگی دارد و به مثابه منبع انگیزشی مطرح است و در یک نگاه پدیدارشناسانه کمک میکند جلوههای پنهان یک پدیده اخلاقی را کشف کنیم.
صلواتی در پایان سخنان خود گفت: من سالها است در خصوص انسانشناسی ملاصدرا کار میکنم و کتابی هم نوشتم. به طور خلاصه ما یک وحدت نوعی متواطی داریم که انسانها را صفر و یکی میبیند، یک کثرت نوعی داریم و یک ترم دیگری که به عنوان زیستنوعهای انسانی مطرح است و برساخت بنده است و میخواهد نشان دهد زیستنوع فراتر از کثرت نوعی است. در کثرت نوعی، انواعی از انسان داریم که فیکس شده است ولی در زیستنوع، انسان کثرت نوعی داریم ولی فریز نشده که در هر انسانی میتواند انواع مختلفی را تجربه کند و در انواع مختلفی زیست کند. وقتی هر انسانی در زیستنوعی قرار گیرد افق دید و رویکردی که به هستی دارد متفاوت از خودش در دوره قبل و بعد است. اینها شبکهای از مفاهیم است که میتواند زیست اخلاقی را با تفاوتی نسبت به دیدگاههای موجود مطرح کند.
در ادامه نشست احد فرامرز قراملکی، استاد دانشگاه تهران درباره کتاب «من و بیکران: طرحی برای زیست اخلاقی» گفت: وقتی این کتاب را به دست گرفتم خیلی خسته و بی رمق بودم، وقتی اندکی از کتاب را خواندم دیدم نباید این کتاب را با خستگی خواند لذا در وقتهای سرحالی کتاب را خواندم. کتاب دارای متنی فیلسوفانه و تو در تو است و از این حیث عرض تبریک دارم. کتاب جزء کارهای سطحی نیست و نشان میدهد فردی که فلسفه میورزد کتاب را نوشته است و اساسا فلسفهورزی است تا کتابنویسی. ایشان مکتوب، فلسفهورزی کردند. نام کتاب هم بسیار مناسب است که جای خوشحالی دارد. کتاب به وفور دارای مواضع فلسفی است البته در مورد این مواضع نکاتی خواهم داشت.
وی افزود: دکتر صلواتی رویکرد تلفیقی به دست گرفته و با رویکرد منطقی، وجودینگر و پدیدارشناختی و صدرایی سراغ مباحث رفته. البته اینها التقاط نشده و به کمک هم رفتهاند. این کتاب دارای مدل پژوهشی است هرچند به زبان نیامده یعنی با خواندن کتاب میفهمیم نویسنده یک مدلی در ذهن دارد که اگر به زبان میآمد خیلی بهتر بود. من کمتر کتابی به دست میگیرم که غیر از نقد و بررسی، ایده و حرف جدید داشته باشد ولی این کتاب از این جهت جای تقدیر دارد. کتاب کمبرگ ولی پربار است.
وی ادامه داد: در کتاب ایدههای مهمی میبینیم. ایدهها هم ایدههای نو، کاربردی و موثر هستند یعنی میتوانند استمرار تاریخی پیدا کنند و حرف زمین نمیماند. من پیشبینی میکنم ایدههای این کتاب در محافل علمی ادامه پیدا کند. یکی از مباحث مهمی که کتاب دنبال میکند ناظر به معضل نسبت اخلاق و دین است. در مورد نسبت اخلاق و دین ابعاد مختلفی طرح شده است. مثلا در مورد نسبت اخلاقورزی و دینداری کارهایی شده، در مورد نظام اخلاقی و نظام اخلاق دینی بحثهایی شده است. برداشت من از این کتاب این است ورود ایشان به مسئله نوعی از جنس و در تداوم ورود کییرکگور به مسئله است به همین خاطر در ابتدای کتاب در فضای اگزیستانس قرار میگیرد.
قراملکی تصریح کرد: ایده دیگری که در کتاب هست برداشتن مرزها است. مرزهایی که ناشی از حصرگرایی بوده و به دوگانههایی انجامیده است. وقتی مرزها را برمیداریم سه حالت پیش میآید. یکی اینکه مرزها را بردایم التقاط کنیم. دوم اینکه مرزها را برداریم تلفیق کنیم. سوم اینکه مرزها را برداریم و یک گفتوگویی بین دوگانهها ایجاد کنیم برای رسیدن به یک امر فراگیر. اینکه دکتر صلواتی چکار کردند یک بحث است و اینکه چقدر موفق بودند بحث دیگری است. ایشان مرزها را برداشتند و به التقاط نرسیدند، حتی فکر تلفیق هم نبودند بلکه تلاش برای یک گفتوگوی موثر بین دوگانهها برای رسیدن به امری فراتر و جامعتر داشتند. حالا اینکه چقدر موفق شدند جای بحث است.
6565
آخرین دیدگاه