سایه، مرگ را به هیچ گرفت و در ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ از آستانهی در بیکوبه گذشت و «ستاره شد».*
امیرهوشنگ ابتهاج، شاعر نوپرداز و غزلسرای نامدار و حافظپژوه و از مفاخر ایران، بازماندهی نسل طلایی شعر معاصر، سرپرست رادیوییِ موسیقی اصیل ایرانی، مؤسس گروههای موسیقی «عارف» و «شیدا» و «چاووش»، پس از آنکه جهان ما را با پرتو نور اندیشه و شعر و سرود و آثارش معنایی تازه بخشید، در گذران بیماری از دنیا رفت و به قول خیام «با هفتهزارسالگان سربهسر» شد.
بهگمانم، هر که او را میشناسد، برایش احترام قائل است. شخصیت او با کاریزمای خاصی همراه بود، که به ذات عدالتخواه، عاشق، مهربان و صاف و سادهی او برمیگشت. تعریف او از اصالت، انسانیت بود و بس. حتا اگر با او همنشین هم نبودید، در کلام و نوشتههایش میشد فهمید که صادقانه همه را دوست دارد، و به تغییر انسان به سوی کمال امیدوار است. خود او معتقد بود که تمام پلیدیها و شر و شور دنیا و انسانهایش، تنها تا پوست او میآیند و به درونش نمیتوانند نفوذ کنند؛ زیرا: عشق، آغاز آدمیزادیست** و او عاشق آدمیزاد بود.
شخصیت چندبعدی سایه، بهویژه آنگاه که محتاطانه به سیاست نزدیک شد، در مجموعهغزلهایش با نام «سیاهمشق» بهصورت کنایههایی به اوضاع اجتماعی دیده میشود. از سیاستبازیهای ادیبان تنها آن بخشی در ذهن تاریخ تا جاودان جاویدان تکرار میشود، که در آثار ارزنده مانده باشد، و باقی همه هیچ میشود، و به قول خود شاعر: تا زندهایم که زندهایم. موقع مرگ هم که دیگر زنده نیستیم. از چه میترسیم!؟
لطافت روح و رقّت قلباش حتا وقتی شعرش شبیه غزل حافظ یا سعدی میشود، باز هم امضای او را دارد. این شباهت به قول دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی چنان است، که «آنان که بوطیقای حافظ را به نیکی میشناسند، از شعر سایه سرمست میشوند… هیچ شاعری نتوانسته به اندازهی سایه در فضای هنر حافظ پرواز کند.» میتوان سخن استاد شفیعی کدکنی را چنین تکمیل کرد، که: با وجود این شباهت، ورود بهاعتدال و لطیف مضامین اجتماعی امروز در غزل سایه، شعر او را متمایز کردهاست.
اما فقط شعر نبود که سایه را سایه کرد. برنامهی «گلها» ی او در رادیو، نهتنها در دوران خودش بهخوبی گل کرد و میوه داد، که یادگار دیگری شد ماندگار برای آیندگان، تا بسیاری موسیقیدانان، خوانندگان و شاعران معرفیشده در این برنامه را بشناسند و حظ ببرند.
امیرهوشنگ ابتهاج معتقد بود که «هیچ کس شبیه کسی نیست.» و هر موجود، از درخت، گل و پرنده و انسان منحصر به فرد و یگانه است. درمورد سایه میتوان چنین گزارهیی را به ضرس قاطع گفت و پای آن ایستاد.
پی نوشت ها:
تیتر این یادداشت برداشت از این بیت استاد سایه است: من از این دست نبودم، غلط آوریام اینجا/ ببر ای باد پریشان به سر خانهی خویشم
* برداشت از شعر «کیوان ستاره شد» امیر هوشنگ ابتهاج
** مصرعی از شعر «سماع سوختن» امیر هوشنگ ابتهاج
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه