مرد طلاساز که به خاطر یک مشت طلا به دوستش شلیک کرده و او را به قتل رسانده است هرچند در ابتدا منکر قتل بود اما در نهایت قبول کرد دوستش را کشته است.
به گزارش اعتمادآنلاین، خانواده مردی طلاساز حدود ۱۰ ماه پیش به پلیس گزارش دادند او گم شده است. آنها به ماموران گفتند در کارگاه سهیل بسته است و از خودش هم خبری نیست. وقتی ماموران به محل رفتند و در کارگاه را باز کردند با جسد سهیل روبهرو شدند. این مرد جوان با شلیک گلوله به قتل رسیده بود.
بیشتر بخوانید:
- ۴ سال تحقیقات بینتیجه برای دستگیری سارقان جنایتکار
- عشق ممنوعه زن و مرد خیانتکار خون به پا کرد
- انگیزه ۲ پسرعمو از قتل دختر نوجوان چه بود؟
ماموران جسد را به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند جای سه گلوله روی بدن مقتول وجود دارد. فرزندان و مادر مقتول شکایت کردند و خواستار رسیدگی به این جنایت شدند.
ماموران با بررسی خط تلفن همراه مقتول متوجه شدند او روز حادثه چندین بار با یکی از دوستانش به نام ژوبین صحبت کرده بود. به این ترتیب ژوبین بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. متهم که از اقلیتهای دینی است گفت به خاطر بدهیای که سهیل داشت با او درگیر شد و او را به قتل رساند.
اعترافات عامل قتل
ژوبین به ماموران گفت: ما دوستان ۳۰ ساله بودیم و سالها بود که هر دو کار میکردیم و طلاساز بودیم. من به دوستم ۴۰۰ گرم طلا قرض داده بودم اما آن را برنمیگرداند. روز حادثه سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من با شلیک چند گلوله او را زدم و بعد هم جسدش را در حمام کارگاه انداختم و بیرون آمدم. چند ساعت بعد یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت سهیل کشته شده است، من هم به محل کارگاه رفتم. در آن زمان پلیس متوجه من نشد اما بعد با توجه به تماسهایی که داشتیم، بازداشت شدم.
با توجه به اعترافات متهم و مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را علیه متهم خواند. در ادامه فرزندان و مادر مقتول درخواست قصاص کردند و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و ابتدا اتهام قتل را انکار کرد. او که به سرقت اموال مقتول هم متهم شده بود گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما سرقت را قبول ندارم.
متهم گفت: ما ۳۰ سال با هم دوست بودیم، سهیل از من ۴۰۰ گرم طلا خواسته بود. میگفت گرفتار است و باید قرضش را بدهد. من هم به او کمک کردم. چند ماه بعد درخواست کردم طلا را بدهد اما وقت خواست. بعد از مدتی دوباره سراغش رفتم، چند ماه بود که هر روز با او تماس میگرفتم و او مرتب میگفت بیا طلا را بدهم ولی وقتی میرفتم از طلا خبری نبود. یک بار میگفت برو یک ساعت دیگر بیا. یک بار میگفت برو بعدازظهر بیا. از این وضعیت خسته شده بودم، روز حادثه دوباره به او زنگ زدم و گفتم طلا را بده، گفت به کارگاه بیا، من رفتم و در آنجا صحبت از شلهزرد مادرش کرد و طلا را نداد و گفت بیا به خانه برویم مادرم شلهزرد برای تو نگه داشته است. من از کارگاه بیرون رفتم. دوباره زنگ زد برگرد، وقتی برگشتم با سلاحی که صداخفهکن داشت به من حمله کرد. سعی کردم سلاح را بگیرم که چند تیر شلیک شد و به قسمتهای مختلف بدنش برخورد کرد. من قصد کشتن او را نداشتم و تیرها خودش شلیک شد.
وقتی قاضی به متهم گفت، گزارش کارشناسان میگوید دو تیر شلیک شده و جای سه گلوله به خاطر کمانه کردن یکی از تیرهاست و تو در دادسرا قبول کردی که تیر را شلیک کردهای، او گفت: من اتهام قتل را قبول میکنم و گفتههایم در دادسرا درست است.
او ادامه داد: طلاهایی که از گاوصندوق سهیل برداشتم هم چیزی بود که او به من بدهکار بود.
بعد از پایان گفتههای متهم و وکیل مدافع او، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
آخرین دیدگاه