حسن امیری، سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی و رزمنده دفاع مقدس نوشت:
به گزارش فراز، در اوایل انقلاب که تمام ساختارها در هم و بر هم شده بود، در ارتش و نیروهای مسلح هم عدهای از آدمهای بیهویت و فرصتطلب، از شرایط به وجود آمده سو استفاده کرده و راه نان دانی خوبی برای خود پیدا کردند.
این افراد که بسیاری از آنان پیش از انقلاب هیچگونه سابقه و گرایش مذهبی نداشتند به سرعت رنگ عوض کرده و با دست و پاکردن ظاهری متدین و مذهبی برای خود، در قالب گروههای عقیدتی- سیاسی، ضمن فراهم کردن محمل از زیر کار و خدمت در رفتن، موی دماغ نیروهای مخلص حرفهای میشدند.
در سال اول و دوم بعد انقلاب، فرصتطلبان نمود پیدا کرده و چشم و گوش امثال آقای خلخالی بودند و با گزارشهای مغرضانه برای بسیاری از شخصیتهای ارزشمند و خدوم نیروهای سه گانه مشکلآفرین شدند.
حمله ناجوانمردانه ارتش بعث به ایران که آغاز شد، ارتشیان دلاور با به چشمپوشی از همه بیمهریها وارد عرصه دفاع شده و جانانه از میهن پاسداری کردند.
در دوران دفاع مقدس، ارتشیان مبارز، کلاه آهنی برسر، فانوسقه پر از مهمات بر کمر، کوله پشتی روی دوش و پوتینها قرص و محکم به پا داشتند. در مقابل این عناصر فرصتطلب، سر بیکلاه، پیرهن روی شلوار بیکمر بند و دم پایی به جای پوتین به پا و یک تسبیح بلند به جای تجهیزات نظامی به دست داشتند.
نظامیان وطن پرست رزمنده، در خط مقدم جبهه رو در رو و پنجه در پنجه دشمن بودند اما این فرصتطلبان در پشت جبهه و داخل سولههای امن پناه گرفته و کارشان زیر نظر گرفتن حرکات و رفتار رزمندگان بود تا ببینند که احیانا کدام یک از مستحبات را انجام نمیدهند یا انتقادی از سر دلسوزی بر زبان میآوردند تا برای خوش خدمتی، درباره آنها گزارش تهیه و رد کنند.
بعد از جنگ فرزندان پاکنهاد و حلالزاده نظامیان، آنچنان رتبههای بالای کنکور دانشگاهها را به خود اختصاص دادند که موجب حیرت همه ناظران منصف شده بود. در توصیف چنین میوههای درخشانی بود که مرحوم شهید تیسمار ستاری میگفت ما نظامیان ثروت خود را در فکر و مغز فرزندانمان جمع کردهایم.
طرفداران آقای علیاکبر رائفیپور که از نظر سنی زاده دهه شصت و هم سن و سال فرزندان نسل آتش و خون رزمندگان دفاع مقدس است از او به عنوان «استاد» یاد میکنند و منتقدانش، سخنان او را فاقد پایه و مایه علمی، متناقض و مضر برای نسل جوان میداند. خودش گفته دارای لیسانس حسابدرای و پدرش یک ارتشی بوده است.
من اکنون در مقام قضاوت در مورد محتوای آنچه آقای رائفیپور و منتقداتش میگویند نیستم هرچند ارتباطی منطقی میان تحصیلات و آنچه او در سخنرانیهایش مطرح میکند نیز نمیبینم.
با این همه فرض را بر صحت ادعای ایشان در مورد شغل پدر میگذارم و از سر تجربهزیسته میگویم اگر ادعای آقای رائفیپور در مورد نظامی و ارتشی بودن پدرش درست هم باشد، شک نکنید پدر ایشان خارج از دایره همان فرصتطلبان سولهنشین و دمپایی به پای ارتش نبوده که در سالهای دفاع مقدس، به جای تجهیزات نظامی ترجیح میدادند تسبیح بلند به دست بگیرند، از خط مقدم و خطر دور بمانند و به جای اسلحه، به صورت «زبانی» در جنگ شرکت کنند!
به قول شاعر:
جنگ زد نعره ولی پنجرهها را بستید
به غنائم که رسیدیم به ما پیوستید
آخرین دیدگاه