اعتیاد به مواد مخدر یکی از عوامل پررنگ در بسیاری از جنایتهای خانوادگی است، معتادانی که با اعضای خانواده خود از والدین تا خواهر و برادر دچار مشکل و اختلاف میشوند و در نهایت تحت تاثیر مواد مخدر دستشان را به خون آلوده میکنند. مریم رامشت، روانشناس، در گفتوگو با اعتمادآنلاین به بررسی دلایل پنهان این قتلها پرداخته است.
این روانشناس گفت: اعتیاد هر فرد و وقوع جرم نشانه به هم ریختگی عمیق در ساختار خانوادگی است. وقتی فرزند یا والدین یکدیگر را میکشند این اتفاق نشاندهنده به هم ریختن ساختار عاطفی و اجتماعی افراد است. باید توجه داشت اساس شکلگیری رابطه عاطفی در خانواده پدر و مادر هستند. وقتی پدر و مادر نتوانند زندگی را مدیریت کنند و سرزنشگر و تهدیدگر باشند فرزند را به سمت رفتارهایی میکشانند که ناهنجاری را نشان میدهد. اعتیاد یکی از این نابسامانیهاست که میتواند ناشی از نابسامانی خانواده باشد. در خانوادهای که اعتیاد در آن وجود دارد احتمال اینکه فرزند هم معتاد شود زیاد است. خانوادههایی که تنشهای اقتصادی دارند هم ممکن است گرفتار اعتیاد شوند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا مواد مخدر میتواند کنترل مغز را از افراد بگیرد، گفت: مواد سنتی و صنعتی هستند. در مواد سنتی اینطور است که هیجانات فرد کاهش پیدا میکنند، اما اعتیاد به مواد سنتی وقتی خطرناک است که معتاد دچار محرومیت شود. اگر مواد به این دسته از معتادان نرسد ممکن است مرتکب قتل شوند، حتی برای مبلغ بسیار ناچیز. بنابراین محرومیت از مواد برای فردی که به مواد مخدر سنتی معتاد است خطرناک است. البته این ناشی از تغییر فعالیت مغز نیست بلکه فشار درد عضلات باعث میشود که فرد به خود حق دهد هر کاری بکند، اما مواد صنعتی مانند شیشه به طور مستقیم روی مغز تاثیر دارند؛ یعنی وقتی فرد مصرف میکند رفتار پرخطر در او به شدت افزایش پیدا میکند، چراکه فرد انرژی زیادی به دست میآورد، نمیخوابد و نمیخورد اما انرژی دارد و رفتار پرخطر در او بسیار زیاد است. برخی افراد که دچار جنایت میشوند به این دلیل مواد مصرف میکنند که شهامت این کار را به دست بیاورند. اما اینکه بگوییم چون فرد شیشه مصرف کرده در عملکرد خودش اختیار ندارد، صحیح نیست، بلکه فرد مختار در انتخاب است. او انتخاب کرده که شیشه مصرف کند و رفتار پرخطر انجام دهد.
این روانشناس ادامه داد: جنایت خانوادگی بار عاطفی بالایی دارد. مصرف مواد میتواند عاطفه منفی را بسیار تحریک کند. مصرف مواد صنعتی جلوی عواطف را میگیرد، وجدان فرد را خاموش میکند و جنون به فرد دست میدهد. البته بیخود شدن بستگی به متابولیسم بدن افراد دارد. اما این یک واقعیت است که مواد صنعتی احتمال رفتار پرخطر را افزایش دهد، اما مواد سنتی اینطور نیست.
رامشت در ادامه گفت: در برخی موارد میتوان گفت فرد مواد مصرف کرده تا شجاعت ارتکاب قتل را به دست بیاورد، اما در این صورت باید پرسید که چرا فرد باید چنین کاری بکند؟ پاسخ این است که چون از ارتباط داخل خانواده و رفتارهای متفاوت به شدت آسیب دیده است. ضمن اینکه مباحث مالی هم به شدت میتواند تاثیرگذار باشد. مخصوصاً در جنایتهای خانوادگی و در شرایط فعلی مباحث مالی بسیار پررنگ است.
رامشت در پاسخ به این سوال که افراد چطور میتوانند در برابر فرد معتاد از خود مراقبت کنند گفت: معمولاً خانوادهها فکر میکنند ترک دادن فرد معتاد بهترین کاری است که میتوانند برای خودمراقبتی انجام دهند. ترک دادن کار خوبی است، اما کافی نیست. مواد صنعتی بسیار سختتر از سنتی ترک میشود و ترک روانی آن نیاز به سالها رواندرمانی حرفهای دارد. بنابراین فرد معتاد علاوه بر تلاش برای ترک باید تحت مراقبتهای روانی و اجتماعی باشند. فرد معتاد برای ریکاوری و اقدام به ترک باید زیر نظر یک روانپزشک باشد. این تصور که اگر معتاد ترک کند همه چیز حل نمیشود، درست نیست. ما باید یاد بگیریم با افراد معتاد چگونه رفتار کنیم. نباید چنین فردی را تهدید و تحقیر کرد. باید از او فاصله گرفت و البته حمایت هم کرد. معمولاً این افراد را منزوی میکنند، خیلی حسابش نمیکنند و همین موضوع خشم معتاد را بیشتر میکند.
او ادامه داد: خانوادهها در پیشگیری سطح دوم باید آگاه باشند که نباید طوری رفتار کنند که اوضاع بدتر از این شود؛ یعنی فرد معتاد به جز اعتیاد در مشکلات دیگر هم غرق نشود. فرد را تحقیر و تحریک نکنند. باید بپذیریم اعتیاد بیماری است و جرم نیست. باید تکنیک رفتار با فرد معتاد را یاد گرفت تا بتوان شرایط را کنترل کرد.
آخرین دیدگاه