همهچیز از روزی شروع شد که پسری جوان دلباخته دختری تحصیلکرده و مقیم آلمان شد. پسر که نه پولی داشت و نه تحصیلاتی، برای فریب دختر و ازدواج با او، خودش را دانشجوی پزشکی معرفی کرد و مدعی شد که پسر یکی از جراحان معروف است، اما زمانی که دروغهایش فاش شد، نقشه سرقت کشید.
به گزارش همشهری، چند روز قبل دختری جوان که مسافر آلمان بود راهی اداره پلیس پایتخت شد و گفت به دام دزدان کیفقاپ گرفتار شده است.وی در توضیح ماجرای سرقت گفت: من نقاش هستم و اقامت کشور آلمان را دارم و در این مدت بارها به کشورهای مختلف رفته و نمایشگاه برپا کردهام. قصد داشتم بهزودی به آلمان و بعد از آنجا به ایتالیا بروم. حتی بلیت هم تهیه کرده بودم و قبل از پرواز تصمیم گرفتم طلاهایم را بفروشم و پول آن را تبدیل به دلار و یورو کنم. دختر جوان گفت: روز حادثه طلاهایم را داخل کیفم قرار دادم و سوار بر ماشینم شدم. ابتدا به یک طلافروشی در شمال تهران رفتم و پس از فروش طلاهایم، راهی یک صرافی شدم. پس از خرید دلار و یورو درحالیکه قصد داشتم سوار ماشینم شوم ناگهان 2 جوان موتورسوار به سمتم هجوم آورده و کیفم را قاپیدند. اما من بند کیف را طوری انداخته بودم که تلاش اول آنها نتیجه نداد. با این حال ترکنشین موتور، پیاده شد و به سمتم آمد و قمهای از زیر لباسش بیرون آورد که با دیدن آن چارهای جز تسلیم شدن ندیدم. او بند کیفم را پاره و آن را سرقت کرد و علاوه بر دلارها، همه مدارکم را نیز با خود برد و باعث شد نتوانم راهی آلمان شوم.
ردپای یک آشنا
با این شکایت، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و با دستور بازپرس پرونده، تحقیقات در اینباره برای دستگیری دزدان کیفقاپ شروع شد. تیم تحقیق برای بهدست آوردن سرنخی از سارقان خشن به بررسی تصاویر دوربین مداربستهای که در اطراف محل سرقت بود پرداختند تا اینکه چهره هردو سارق به دست آمد. در ادامه مشخص شد که هردو سارق از مجرمان سابقهدار هستند که یک هفته قبلتر از زندان آزاد شدهاند. آنها تخصصشان کیفقاپی بود و با این سرنخ مأموران پاتوقهای احتمالی این دو سارق سابقهدار را زیرنظر گرفتند تا اینکه هر دو چند روز قبل در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند. متهمان در بازجوییها به کیفقاپی از دختر مقیم آلمان اعتراف کردند، اما مدعی شدند که از سوی مردی به نام مهران اجیر شدهاند. یکی از آنها گفت: من و همدستم در زندان توبه کرده بودیم و با خود گفتیم پس از آزادی دور سرقت را خط میکشیم و با آرامش زندگی میکنیم. چون جوانیمان را پشت میلههای زندان گذرانده بودیم و از این وضعیت خسته شده بودیم، اما یک هفته پس از آزادی یکی از دوستانمان مردی به نام مهران را به ما معرفی کرد و از ما خواست تا کار او را راه بیندازیم. ما که نمیتوانستیم «نه» بگوییم، به خاطر رفاقت توبه خود را شکستیم. مهران مشخصات دختر جوان (مالباخته) را به ما داد و گفت که نامزد سابقش است و به او خیانت کرده است. او دستمزدمان را پرداخت و از ما خواست تا کیف او را بقاپیم. ما هم پس از سرقت کیف را به او دادیم.
خواستگار فریبکار
با بهدست آمدن تصویر مهران، مالباخته بلافاصله او را شناخت و گفت وی کسی جز خواستگار فریبکارش نیست. دختر جوان گفت: چند ماه قبل با مهران در اینستاگرام آشنا شدم و او در این مدت مرا فریب داد و زندگی مرا به بازی گرفت.
او ادامه داد: وی میگفت که دانشجوی رشته پزشکی است و بهزودی تخصص میگیرد. حتی مدعی بود که پدرش یک جراح مطرح است و آنقدر خوب نقش بازی کرد که حرفهایش را باور کردم. او هر بار که سر قرار حاضر میشد سوار بر خودروهای مدل بالا مانند پورشه و بنز بود. تا اینکه یکی از دوستانم اتفاقی با یکی از آشنایان مهران برخورد کرد و متوجه شد که او نهتنها دانشجوی پزشکی نیست بلکه تا دیپلم به زور درس خوانده و در یک خانواده فقیر بزرگ شده است. وقتی پی به این حقایق بردم به رابطهام با مهران پایان دادم، اما او دستبردار نبود و حالا متوجه شدم نقشه سرقت هم به دستور او اجرا شده است. اظهارات دختر جوان و اعترافات 2 کیفقاپ کافی بود تا پسر فریبکار بازداشت شود و او اگرچه در ابتدا خودش را بیگناه میدانست، اما در مواجهه حضوری با 2 کیفقاپ ناچار شد حقایق را بیان کند.
او گفت: وقتی در نخستین قرار با شاکی متوجه شدم که او پولدار است و اقامت کشور آلمان را دارد برای آنکه کم نیاورم، ناچار شدم دروغ به او بگویم. همین شد که وارد بازی عجیبی شدم و مجبور شدم نقش بازی کنم. وی گفت: میدانستم اگر حقیقت را بگویم دختر موردعلاقهام رهایم میکند و کمکم تبدیل شدم به یک دروغگوی حرفهای. حتی برای فریب او ماشینهای مدلبالا برای چند ساعت اجاره میکردم و قصدم این بود که با او ازدواج و به آلمان مهاجرت کنم، اما سرانجام دستم رو شد و دختر جوان حاضر نشد با من ازدواج کند. آنجا بود که پایان ماجرا به انتقامجویی ختم شد. وی ادامه داد: چون در این مدت ارتباطم با دختر جوان صمیمی شده بود، خبر داشتم که قرار است بهزودی بخشی از طلاهایش را بفروشد و تبدیل به دلار و یورو کند. به همین دلیل 2 روز تمام به همراه 2 کیفقاپ اجیر شده کشیک میدادیم تا اینکه روز حادثه او به طلافروشی رفت و ما که در تعقیب او بودیم در فرصتی مناسب نقشه را عملی کردیم. براساس این گزارش، هر سه متهم این پرونده با قرار قانونی بازداشت شده و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
آخرین دیدگاه