دوستی اخیرا در یکی از شبکه های اجتماعی چیزی نوشته بود درباره کسانی که روزه نمی گیرند، اما به محافل افطار دعوت می شوند و این دعوت را کاملا جدی می گیرند و بر سفره افطار می نشینند و با آغاز اذان مغرب چای می نوشند و خرما می خورند و …
اما چنین چیزی نه تنها اصلا مسخره نیست بلکه این رفتار برای برخی بدون آن که بدانند و متوجه باشند پاسخی طبیعی به یک نیاز فطری و درونی است! اشتباه است اگر فکر کنیم چنین پدیده ای فقط به خاطر میل خوردن غذا یا تظاهر به روزه داری و ریا بوده، بلکه چه بسا یک احتیاج معنوی و نیاز درونی یا دلتنگی برای گم شده های عاطفی و قلبی است که شاید اصلا شخص به آن توجه نداشته باشد.
یکی از ادبای مشهور مسیحی لبنانی داستانی از سفر خود به فرانسه نقل می کند و شرح می دهد که در آن سالها که دسترسی به تماس تلفنی و ارتباطات رسانه ای مثل امروز آسان نبود بعد از چند روز دلتنگ وطن می شود و به شدت هوای دیارش را می کند و می نویسد که توی خیابان های پاریس قدم می زدم که ناگهان صدای اذان به گوشم رسید، چنان بی اختیار شدم که ناخواسته در کوچه پس کوچه ها به دنبال صدا روانه شدم تا از مسجد پاریس سر درآوردم. در حیاط مسجد کنار حوض نشستم و با شوق و دلتنگی به مسلمانانی که وضو می گرفتند و داخل شبستان می رفتند نگاه می کردم و می دانستم که هیچ یک آن احساس عجیب درونی من را نسبت به نماز و عبادت خود درک نمی کنند!
نزدیک ساختمان دانشگاه سن ژوزف در بیروت خانمی مسیحی مغازه ای داشت که لوازم التحریر و خرت و پرت می فروخت. وقتی ماه مبارک رمضان می شد یک نسخه قرآن کریم روی پیشخوانش بود که روزها در اوقات بیکاری می خواند. مسلمان نبود، روزه نمی گرفت، حجاب نداشت، اما معتقد بود که او هم سهمی از نور و معنویت قرآن دارد.
به همین قاعده بسیاری از مسیحیان لبنانی در ایام محرم به مجالس سوگواری سالار شهیدان می روند و عزاداری می کنند و به صراحت و قاطعیت می گویند حسین فقط مال شما نیست!
غیر مسلمانانی که در آمریکا و اروپا از فروشگاههای مسلمانان گوشت ذبح شرعی را تهیه می کنند، نه به خاطر تقید دینی بلکه به خاطر باورشان به سلامت بیشتر و کیفیت بهداشتی بالاتر آن است.
فضای معنوی ماه مبارک رمضان یک فرصت خاص و استثنایی تاریخی و زمانی است که در تقویم سالانه برای همه عالم هستی مقدر شده و در یک شب آن که می تواند از هزار ماه برتر باشد سرنوشت آینده همه موجودات رقم می خورد.
ثانیه ها و لحظه های این ماه گذزگاه فرشتگان خداوند هستند، دقایق و ساعتهایی که در روزها و شبهای این ماه سپری می شوند مسیر عبور شهاب های نورانی رحمت و لطف خداست.
کسانی که در کنار جاده نشسته اند- حتی اگر خود در گذر و سفر نباشند- آیا حرکت ماشین ها را نمی بینند؟ آیا عبور مسافران را نظاره نمی کنند؟ آیا نسیم حرکت این کاروان چهره کسانی را که کنار جاده نشسته اند نوازش نمی دهد؟ آیا غبار عبور این قافله بر سر و رویشان نمی نشیند؟
شاید کسی روزه دار نباشد و در کشتی نجات رمضان سوار نشود، اما کافی است قدری چشم دلش را باز کند، قدری گوش جانش را بگشاید، قدری در سکوت و آرامش نغمه های دل انگیز موسیقی ملکوت را مانند هوایی خنک در کویر عطشناک ریه های زندگی مادی شهر غفلت و شتاب روانه سازد تا بفهمد مسافران جاده ای که بی حرکت در کنارش نشسته به سوی کدام مقصد روانه اند!
اگر این شوق در این روزها همه را هوایی می کند، اگر این بی تابی در دل همه پیدا می شود -حتی کسانی که روزه نمی گیرند- و اگر در لحظات افطار با صدای مناجات و نغمه اذان همه حالی خوش دارند، از آن روست که کاروان دلباختگان خدا به سوی خدا روانه شده اند و مهمانان خداوند بر سفره لبخند و مهربانی او زانو زده اند. بوی عطر دل انگیز رمضان از جانهای شیفته عاشقان خداست، رایحه ای که مشام هر قلب صاف و پاک را می نوازد و به شوق می آورد.
این شوق عجیب نیست، مگر شوق کودک به آغوش مادر غریب است؟ مگر شتاب تشنه برای آب تعجب دارد؟
مگر از گم شده ای که پس از مدت ها سرگردانی به خانه پدری خود بازمی گردد جز شادمانی و سرور انتظاری هست؟
* منتشر شده در کانال شخصی نویسنده
آخرین دیدگاه