ایرنا نوشت: سخنگو و رییس شورای اطلاع رسانی دولت سیزدهم، نوشت: بنا نیست سخنگویی و اطلاع رسانی در دولت سیزدهم یک طرفه و به صورت کلیشه ای باشد؛ آن چه تکمیل کننده مفهوم و کارکرد سخنگویی است، ارتباط دوسویه و نمایندگی افکار عمومی در جلسات تصمیم ساز دولت است.
سخنگو و رییس شورای اطلاع رسانی دولت سیزدهم، نوشت: بنا نیست سخنگویی و اطلاع رسانی در دولت سیزدهم یک طرفه و به صورت کلیشه ای باشد؛ آن چه تکمیل کننده مفهوم و کارکرد سخنگویی است، ارتباط دوسویه و نمایندگی افکار عمومی در جلسات تصمیم ساز دولت است.
مفهوم و کارکرد اطلاع رسانی و سخنگویی در دولت سیزدهم، از مفهوم و کارکردی که تاکنون در این رابطه رایج بوده، متفاوت است؛ گرانیگاه این تفاوت را می توان این گونه توصیف کرد: بنا نیست سخنگویی و اطلاع رسانی در دولت سیزدهم یک طرفه، با صحبت یک جانبه و به صورت کلیشه ای باشد؛ آن چه تکمیل کننده مفهوم و کارکرد سخنگویی است، ارتباط دوسویه و نمایندگی افکار عمومی در جلسات تصمیم ساز دولت است.
رییس محترم جمهور هم چنین نگاهی دارند؛ دکتر رییسی سخنگویی و اطلاع رسانی را یکی از ابزارهای لازم به منظور پیگیری و برآوردن نیازهای مردم به شمار میآورند. چنین نگاهی به جایگاه اطلاعرسانی و سخنگویی، ضمن این که تکالیف دولت را سنگین تر و موسع تر میکند، فواید بسیاری را هم در پی دارد. مهمترین ثمره این رویکرد، برخورداری مجموعه دولت از یک چشم بینا و قابل اعتماد است که باعث می شود تصمیمات دولتی نه درون اتاق های بسته و به دور از مطالبات مردمی، که منطبق بر خواست و نیاز واقعی مردم اتخاذ شود.
این نگاه دو سویه به جایگاه سخنگویی و اطلاع رسانی، الزامات و استلزاماتی را هم در پی دارد. وقتی رسانه به عنوان عضوی از دولت و به مثابه چشم بینای آن باشد، باید سعی وافری در شناسایی و نمایاندن مسائل اصلی داشته و در تمیز مسأله اصلی از سوژه های فرعی و اصطلاحاً ردگم کنی، صرفا اخلاق و حرفه ایگری را ملاک عمل قرار دهد. با عوض شدن موضوع اصلی و فرعی، تصمیم سازی های دولتی منطبق با نیاز جامعه نخواهد بود و حوزه اجرا هم به ناکجاآباد کشیده خواهد شد. با تمرکز بر مسائل اصلی و رعایت حدود و ثغور آن از سوی رسانه ها، سخنگوی دولت می تواند از این موقعیت بهره برده و همچون وکیل مدافع، مجموعه دولت را وادار به پیگیری مدام و پاسخگویی شفاف کند.
از دیگر الزامات این رویکرد نوین، واقعی بودن نگاه دولت و رسانهها به یکدیگر است. به بیان دیگر، نه دولت از رسانهها انتظار دارد که صرفاً به عنوان روابط عمومی دولت عمل کرده و فقط گزارش اقدامات انجام شده دولت را مخابره کنند، نه رسانهها توقع دارند که دولت خارج از ظرفیتهای موجود، اقدامات نمایشی را جایگزین اقدامت اساسی نماید. سخنگویی صرفاً به معنای پل ارتباطی دولت با رسانهها نیست، همان گونه که رسانهها صرفاً بازگو کننده اقدامات انجام شده دولت نخواهند بود. بخش مهمی از پیشبرد امور در جامعه ناظر به شناسایی اقدامات انجام نشده است؛ در این قسمت رسانهها به عنوان نمایندگان بیقصد و غرض افکار عمومی سهم به سزا و غیرقابل تفویضی دارند.
موضوع دیگری که نباید از کنار آن به سادگی گذشت، تشخیص مرجعِ قابل اعتنا در موضوعات اساسی از سوی رسانهها است. با حجم انبوه اخبار واقعی و غیرواقعی که ممزوج با هم در فضای مجازی تولید و پخش می شود، تشخیص مطالبات اصلی و گروه های واقعی مردم مشکل تر از قبل شده است. اصحاب رسانه و اهل فن، از ابزار و دانش چنین تشخیصی برخوردارند. در چنین فضا و با این الزامات است که وظیفه دولت در بها دادن دوسویه به رسانه ها، تکمیل کننده روندی میشود که نتیجه آن به حداکثر رساندن کارایی قوه مجریه، مبتنی بر ظرفیت های موجود و مطالبات عمومی خواهد بود.
۲۳۲۱۹
آخرین دیدگاه