ایرنا نوشت: رفیقدوست گفت: اطلاعات نظامی و پایگاههای ایران از سوی هواپیماهای آمریکایی رصد شده و اطلاعات آن در اختیار عراق قرار می گرفت اما ما تنها به خودمان متکی بودیم. به همین دلیل در خلال جنگ زمانی که احساس نیاز شد؛ نخستین پهپادها را ساختیم و روی آن دوربین کار گذاشتیم و از آن استفاده کردیم.
مرور مهمترین رویدادهای دفاع هشت ساله مردم ایران در برابر حمله دشمن بعثی از زبان سرداران و فرماندهان این رویداد بزرگ خواندنیتر به نظر می رسد. به ویژه آنکه راوی برخی از این رویدادها؛ اولین وزیر سپاه پاسداران باشد و در سختترین شرایط برای جنگی نابرابر مسئول تامین تسلیحات و تجهیزات و مهمات شود. بخشی از گفتگوی محسن رفیق دوست را در ادامه می خوانید.
معرفی و پیشنهاد شما به عنوان مسئول پشتیبانی سپاه از سوی چه کسی بود و چرا مورد مخالفت نخست وزیر دوران جنگ قرار گرفت؟
دو هفته پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، گروهی به رهبری شهید «محمدمنتظری» در پی تشکیل نهادی به نام گارد انقلاب بودند که به یکباره دیدیم امام به آقای لاهوتی حکمی دادندکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را زیر نظر دولت موقت تشکیل دهد. گروهی از اعضای شورای انقلاب که از جلسه شورا به مدرسه علوی آمده بودند یعنی شهید بهشتی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری، شهید باهنر و مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی به من گفتند که امام دستور تشکیل سپاه را دادهاند و شما به این نهاد بروید. به محل تشکیل سپاه رفتم و چون راننده امام و مسئول مدرسه علوی بودم؛ همه با من آشنایی داشتند؛ برگه کاغذی برداشتم و نوشتم؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، سپس نام خودم را نوشتم و به حاضران هم گفتم نام خود را بنویسند. در همان جلسه من به عنوان تدارکات سپاه انتخاب شدم و تا سال ۶۱ این سمت را داشتم که در این سال به عنوان وزیر سپاه انتخاب شدم.
در قانون اساسی تنها نهاد انقلابی که ماندگار شد؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. از اواخر سال ۶۰ زمزمههای تعیین تکلیف سپاه و تشکیل وزارت سپاه در کمیسیونهای تخصصی مجلس و کمیسیون دفاع مطرح بود. پس از طرح این زمزمهها روزی به کمیسیون دفاع مجلس رفتم که ریاست آن با دکتر حسن روحانی بود، به وی گفتم شما در حال بررسی تشکیل وزارت سپاه هستید و وزیر آن هم من خواهم بود و کسی جز من در سپاه نیست. در اساسنامه مصوب مجلس نظرات بنده هم لحاظ و سپاه دارای سه رکن هم تراز شد؛ فرماندهی، نمایندگی ولی فقیه و وزیر. بدون حضور هیچ یک از این سه جلسه شورای فرماندهی رسمیت نداشت. پس از تصویب قانون، بنده به صورت رسمی از سوی سپاه معرفی شدم اما آقای موسوی مخالف بود و میگفت هرکسی جز رفیق دوست.
اگرچه از نظر مشی سیاسی با مهندس موسوی موافق نبودم اما مشکلی هم وجود نداشت. ایشان دو نفر دیگر؛ مرحوم فاکر و مرحوم ایرانی را هم معرفی کرده بود اما سپاه اصرار داشت که بنده حضور داشته باشم. بالاخره در یک جلسهای با حضور مقام معظم رهبری(رییس جمهوری وقت)، مهندس موسوی و بنده این موضوع حل شد. مهندس موسوی نگرانی دودستگی در دولت بود و آقا (رهبری) تاکید داشتند که جز ایشان (رفیق دوست) کاندیدایی وجود ندارد و شما ایشان را معرفی کنید و رفیقدوست هم قول میدهد که سراغ جنگ برود. پس از این معرفی اختلافات در دولت بالا گرفت، گروهی که با مهندس موسوی مشکل داشتند به امام (ره) نامه نوشتند و ایشان هم تاکید کردند هرکس نمیتواند در دولت بماند، استعفا دهد اما بلافاصله به من پیغام دادند که تو استعفا نده و به دنبال مسئولیت خود در جنگ باش. تا سال ۶۷ وزیر سپاه بودم و پس از پذیرش قطعنامه، از وزارت کنار رفتم و با نظر مقام معظم رهبری مسئول بنیاد جانبازان شدم.
در طول جنگ کشورهای مختلفی مانند کره شمالی و لیبی و سوریه با انگیزههای مختلفی به ایران کمک کردند، کدام کشور بیشترین کمک را در دوران دفاع مقدس به ایران کرد؟
در ابتدای جنگ و حضور سپاه در جبهه، با همان اسلحههای ژ۳ جنگیدیم اما پس از مدتی تصمیم گرفتیم که اسلحه بخریم. اولین سلاحهای خریده شده برای سپاه سال ۵۸ بود. درگیریهایی در سیستان بلوچستان، کردستان و گنبد وجود داشت و بنده از مرحوم «یاسر عرفات» ۵۰۰ آرپی جی۷ و دو هزار قبضه کلاشینکف خریدم. تجربه نشان داده بود که برای نیروهای ما ژ۳ سلاح خوبی نیست و سنگین است و کلاشینکف بهتر است. کشورهای بلوک شرق درپاسخ به درخواست خرید سلاح ما یا اعلام می کردند که دیر گفتید و ما سلاحها را به عراق فروختیم یا اعلام میکردند که شوروی اجازه فروش سلاح را به ما نمیدهد. در این میان دو کشور سوریه و لیبی به ما کمک کردند تا بوسیله این کشورها سلاح خریداری کنیم. کره شمالی هم به صورت مستقیم با ما ارتباط داشت. پارتهای اول سلاحها با حضور بنده و هیاتی از نظامیان لیبی یا سوریه معامله میشد و سپس کشتیهای ما آنها را حمل میکرد. در سفری که به بلغارستان داشتم؛ رییس جمهور آن کشور گفت که دو هفته پیش از شروع جنگ «طاها یاسین رمضان» معاون صدام، به من گفته بود که به ایران حمله خواهیم کرد و شوروی کاملا در جریان این موضوع است. سه روز قبل از آغاز حمله عراق به ایران، سفیر آمریکا در دیدار با نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام میکند که در چند روز آینده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه پرواز خواهند کرد و در فرودگاه اردن فرود میآیند تا در حمله آتی، از پاسخ ایران در امان بمانند. این مستندات نشان میدهد که هر دو بلوک شرق و غرب از حمله صدام به ایران آگاهی داشتند.
آیا اطلاعات نظامی دشمن به راحتی در اختیار شما قرار میگرفت؟
خیر. اطلاعات نظامی و پایگاههای ایران از سوی هواپیماهای آمریکایی رصد شده و اطلاعات آن در اختیار عراق قرار می گرفت اما ما تنها به خودمان متکی بودیم. به همین دلیل در خلال جنگ زمانی که احساس نیاز شد؛ نخستین پهپادها را ساختیم و روی آن دوربین کار گذاشتیم و از آن استفاده کردیم.
شما روابط نزدیکی با معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی داشتید. این دوستی از کجا شکل گرفت و قذافی چگونه راضی شد بخشی از نیازهای جنگی جمهوری اسلامی را تامین کند؟
پس از پیروزی انقلاب اول سوریه و بعد لیبی، جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختند و هیات عالی رتبهای از لیبی وارد ایران شد که دولت موقت با اکراه اجازه فرود هواپیما را داد. علت اکراه هم پرونده امام موسی صدر و نقش لیبی در آن بود. با اشاره مقامات بالا، بنده و شهید منتظری این هیات را به هتل بردیم و روز بعد هم به دیدار امام (ره) رفت. امام در آن دیدار به گرمی با نخست وزیر لیبی دیدار کردند اما تاکید هم داشتند که هرچه زودتر باید پرونده امام موسی صدر روشن شود. این اقدام بنده و شهید منتظری آغاز ارتباط من با لیبیاییها بود. بلافاصله هم روابط سفارت برقرار شد. سفر دوم من به این کشور مصادف با زمان جنگ بود و ما از لیبی برای تامین سلاح کمک گرفتیم.
اشاره به پرونده امام موسی صدر شد؛ شما پس از ۴۳ سال این پرونده را چگونه ارزیابی میکنید و درباره آن به چه نتیجهای رسیده اید؟
نخستین باری که درباره پرونده امام موسی صدر با قذافی حرف زدم، به وی گفتم که اگر میخواهی با حزب الله لبنان ارتباط برقرار کنی، باید تکلیف پرونده امام موسی صدر را مشخص کنی. در دولت نهم و دهم که روابط ایران و لیبی تیره و این کشور عضو شورای حکام انرژی اتمی بود، به این کشور سفر کردم و در ملاقات با قذافی از وی خواستم که اختلافات را کنار گذاشته و در جلسه آینده شورای حکام به نفع ایران رای دهد که وی هم پذیرفت. در همان دیدار قذافی برای اولین بار درباره پرونده امام موسی صدر گفت که ما را به کشتن وی در لیبی متهم میکنند در حالی که او مهمان ما بوده و به دعوت من آمده بود. با این حال من(قذافی) پیشنهاد کمیسیونی پنج جانبه متشکل از ایران، لبنان، سوریه، لیبی و خاندان صدر دارم که چهار رای این کمیته به نفع شماست؛ این کمیته هر تصمیمی بگیرد و هر رایی جز اعدام قذافی دهد؛ من قبول خواهم کرد.
در آن دوران من پست دولتی نداشتم؛ این موضوع را به آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت و آقای متکی وزیر امورخارجه اطلاع دادم اما پس از چند وقت از طرف دولت اعلام شد که ارادهای برای تمام بسته شدن این پرونده دیده نمیشود. بعد از مرگ قذافی و انقلاب مردم لیبی، یکی از دوستان من از سوریه؛ داستانی را تعریف کرد که در صورت صحت میتواند نشان دهد که قذافی امام موسی صدر را به شهادت رسانده است. این دوست من گفت که چند ماه پیش از دعوت قذافی از امام موسی صدر، در جلسه سه جانبه ای با حضور حافظ اسد رییس جمهور وقت سوریه، قذافی و امام موسی صدر، اهانت قذافی به امام علی(ع)، امام موسی صدر را عصبانی میکند به گونه که با مجلهای به دهان قذافی زده و جلسه را ترک میکند. استباط من این است که اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد، با توجه به خوی قذافی ممکن است امام موسی صدر را به شهادت رسانده باشد.
لایهها و رده های مختلف و چندگانه انسانی که مسئول تیم امام موسی صدر و همراهان ایشان بودند، همگی کشته شدند و هیچ آثاری از آنها در دست نیست و تنها یک نفر که رییس امنیت لیبی بود و اکنون در زندان لیبی است از این موضوع اطلاعاتی دارد.
برگردیم به جنگ و هفته دفاع مقدس، زمانی که جنگ آغاز شد؛ شما کجا بودید و چه میکردید؟
آخرین هواپیمایی که از فرودگاه مهرآباد پرواز کرد، هواپیمایی بود که من سوار آن بودم و به مقصد دمشق پرواز کرد. زمانی که فرودگاه دمشق پیاده شدیم؛ یکی از دوستان من آنجا اعلام کرد که عراق فرودگاهها را بمباران کرده و فرودگاه مهرآباد هم بسته شده است. من آن موقع متوجه آغاز جنگ شدم. چند روز آنجا معطل شدیم و بعد یک فروند هواپیمای c-۱۳۰ ارتش از ایران آمد و سرانجام به تهران بازگشتم و از همان فرودگاه به دزفول و اهواز رفتم که دیگر وارد جنگ شده بودیم.
آیا در آن مقطع پیش بینی حمله عراق یا کشور دیگری را داشتید؟
قبل از پیروزی انقلاب سران عمده دنیا در کنفرانس گوادلوپ، تاکید کرده بودندکه اولا نباید اجازه دهیم انقلاب اسلامی پیروز شود و در صورت پیروزی هم باید آن را به شکست بکشانیم تا الگو نشود. از چند ماه قبل از حمله عراق به ایران هم در گزیده مطبوعات خارجی که برای ما ارسال می شد؛ مطالبی نوشته شده بود. برای مثال روزنامه گاردین، ارتش ایران و عراق را از نظر تسلیحات مقایسه کرده بود. چند تجاوز مرزی هم تا قبل از ۳۱ شهریور ۵۹ از سوی عراق انجام شده بود اما تصور نمی کردیم که انقلاب نوپای ایران با این حجم مورد حمله قرار بگیرد.
میزان آمادگی قوای ایران در زمان حمله صدام چه میزان بود؟
زمانی که صدام طناب توپ ۱۳۰ را در آغاز جنگ کشید؛ ادعا کرد که ۶ روز دیگر در تهران با شما گفت و گو خواهم کرد. از نظر محاسبات نظامی در دنیا ادعای درستی بود اما صدام به دو مطلب درباره ایران آگاه نبود؛ ایران رهبری داشت که بلافاصله پس از آن حمله نظامی عظیم عراق؛ آن را تشبیه به پرتاب سنگی از سوی دیوانهای کرد که نتیجه آن را هم خواهد دید. موضوع دوم همان عاملی بود که برای اولین بار یک انقلاب را در جهان به پیروزی رسانده بود و آن حضور و قیام ملت بود. با وجود امکاناتی که صدام حسین فراهم کرده بود؛ قاعدتا خرمشهر باید یک ساعت مقاومت میکرد اما مردم خرمشهر ۳۴ روز مقاومت کردند و دشمن را نگه داشتند. همان عاملی که انقلاب را پیروز کرد؛ جنگ را هم پیروز کرد.
رژیم شاه همیشه مانور خاصی بر تسلیحات خریداری شده از غرب داشت، این تسلیحات تا چه اندازه کافی بود و چه موانعی در استفاده از آنها وجود داشت؟
این تسلیحات در اختیار ارتش بود اما نه به آن اندازه که آنها اغراق کردند. از سوی دیگر تمام تعمیرات ادوات استراتژیک چون هواپیما و هلی کوپتر بر عهده مستشاران نظامی آمریکا بود. خلبانان همان زمان هم میگفتند که وقتی مشکلی برای هواپیما پیش میآمد حتی اجازه ایستادن و نگاه کردن به تعمیرات را هم به ما نمیدادند. بخش عمدهای از خریدهای ایران مانند هواپیماهای اف ۱۴ و اف۱۶ را هم به جمهوری اسلامی تحویل ندادند. آنچه را هم که در اختیار داشتیم تنها برای مدت کوتاه ۵ ماهه کافی بود نه بیشتر.
اگر بخواهید سه عملیات سرنوشت ساز جنگ را نام ببرید؛ کدامها خواهند بود؟
عملیاتهای فتح المبین، بیت المقدس و عملیات فاو از همه چشمگیرتر بودند. البته تمام عملیات در نوع خود بینظیر بودند و به نظر من باید در کتابهای دانشگاهی دنیا به آن پرداخته شود اما این سه عملیات بسیار مهم بودند. تا قبل از عملیات فتح المبین، سپاه تنها سلاح سبک و تفنگ و تیربار داشت، در آن عملیات سپاه لشگر زرهی و توپخانه پیدا کرد که از عراقیها به غنیمت گرفتیم. در عملیات بیت المقدس هم همین بود. در عملیات فاو قدرت عبور از اروند رود و سیستم عمل شده، بسیار مهم بود که در دانشگاهها هم تدریس میشود. عملیات کربلای ۵ نخستین عملیاتی بودکه صددرصد با مهمات ساخت داخل و در حجم بسیار انبوه انجام شد و این مهمترین ویژگی عملیات کربلای۵ بود. زمانی که فرمانده تیپ عراقی به اسارت نیروهای ایران درآمد؛ اذعان کرد که آتشی که نیروهای ایرانی بر سر نیروهای عراقی ریختند، در جهنم هم نیست.
۲۳۲۱۵
آخرین دیدگاه