سیاسی/ بین الملل در این گزارش نگاهی وقایعنگارانه داریم به تحولات عراق به عنوان کشوری که ترور سردار سلیمانی در آنجا در ماههای منتهی به شهادت سردار انجام گرفت و به واکاوی زمینههایی که انجام ترور را برای آمریکا ممکن ساخت، میپردازیم.
به گزارش خبر فوری، در سال 98 ناآرامیهای بسیار پر دامنهای در فاصله مهرماه تا بهمن در عراق رخ داد که بنابر آمار رسمی 560 کشته برجای گذاشت. این ناآرامیها آغازی بر تحولاتی شد که در نهایت به ترور سال گذشته سردار سلیمانی در چنین روز و چنین ساعتی (یک و نیم بامداد ۱۳ دی) انجامید.
ابتدا تعدادی از جوانان در تاریخ 9 مهرماه سال گذشته در اعتراض به مشکلات اقتصادی، بیکاری، فساد اداری و ناکارآمدی دولت به خیابانها آمدند. این اعتراضات به سرعت به خشونت کشیده شد و معترضان، نیروهای امنیتی را به اعمال خشونت متهم میکردند و از سوی دیگر نیز نیروهای امنیتی حضور عناصر آشوبگر در میان معترضان را دلیلی بر اعمال خشونت یا رخ دادن آن دانستند.
این اعتراضات که در آن تمام احزاب و گروههای داخل عراق متهم به فساد شده بودند، معترضان خواهان اصلاحاتی اساسی در جهت بهبود وضع معیشتی مردم بودند و عملا هیچ گروهی سردمدار اعتراضات نبود بلکه همه گروهها همچون دولت مورد انتقاد معترضان بودند. به مرور، احزاب گوناگون با نسبتهایی، شروع به همدلی با اعتراضات کردند و هر کدام سویهای از آن را تحلیل کردند و به رقیبان خود تاختند و آنها را مقصران وضع موجود دانستند.
در این میان، نقش ایران نیز، که مناسبات بسیار راهبردی و تنگاتنگ با حکومت عراق داشت، به مرور مورد انتقاد معترضان قرار گرفت. از تعرض به کنسولگری ایران در کربلا در تاریخ 12 آبان 98، تا آتش زدن کنسولگری ایران در نجف در تاریخ 6 آذر (اینجا بخوانید)، نشان از انتقادات بخشی از این معترضان به حضور ایران در عراق داشت که البته بهرهبرداری گروهها و کشورهای مخالف ایران از این اعترضات نیز وجود داشت. اما به هر روی، در شهرهای شیعهنشینی چون کربلا و نجف که پیوند مذهبی نیز با ایرانیان دارند و در پیادهروی اربعین این پیوندهای دینی منعکس شده است، این قبیل تحرکات ضدایرانی بسیار قابل تامل بود.
تصویر دیوار کنسولگری ایران در نجف، نمایشی از اوجگیری احساساتی بود که ضدایرانی نشان داده می شد.
البته در اواخر مهرماه 98 مشابه همین اعتراضات در لبنان نیز رخ داده بود و همین خواستهها درباره وضعیت اقتصادی، بیکاری و فساد و ناکارآمدی دولت لبنان مطرح شده بود. خواستههایی که نشان از تمایل جوانان برای عبور از «دموکراسی توافقی» در این دو کشور بود که در آن مناصب قدرت بین گروههای قومی-مذهبی توزیع شده بود.
ریاست جمهوری، نخست وزیری و ریاست پارلمان و اعضای آنها به نحوی پیچیده بین گروههای شیعه، سنّی و کردها (در عراق) و شیعه، سنّی و مسیحیان (در لبنان) به تعدیل رسیده بود. اکنون ناکارآمدی این گونه حکمرانی بیش از پیش در این دو کشور آشکار شده بود و همزمان احساسات ملّیگرایانه نیز در خصوص دخالت خارجیها (از جمله ایران) به نحوی خشونتطلبانه و دور از منطقِ روابط دوجانبه، افزایش یافته بود.
از سوی دیگر، گروههایی هم به حضور آمریکاییها در عراق انتقاد وارد میکردند و وضعیت کنونی را به دلیل حضور نظامیان آمریکا میدانستند و اوج این اعتراضات که همواره با پرتاب راکتهایی به پایگاههای آمریکا همراه بود، در تاریخ 7 دی ماه رخ داد که در حمله راکتی به پایگاه نظامی عراقی در کرکوک که دربرگیرنده نیروهای ائتلاف آمریکایی بود، یک پیمانکار آمریکایی کشته و تعدادی از نظامیان آمریکایی و افراد خدماتی عراقی زخمی شدند (اینجا بخوانید).
در پی این حمله، آمریکا مدعی دخالت حشد الشعبی در حملات راکتی کرکوک شد و متعاقب آن در تاریخ 8 دی ماه در حمله آمریکا به مواضع گردانهای حزب الله و الحشد الشعبی در عراق، ۲۵ تن شهید و ۵۱ نفر نیز زخمی شدند (اینجا بخوانید).
این اتفاق باعث شد در تاریخ 9 دی ماه شهروندان عراقی با تجمع در میدان التحریر بغداد و دیگر نقاط عراق این حرکت آمریکا را به شدت محکوم کنند (اینجا بخوانید). اما اعتراضات فراتر رفت و فردای آن روز یعنی در 10 دی ماه عده ای از مردم عراق به سفارت آمریکا در بغداد حمله کردند و ضمن آتش زدن آن و ورود به سفارت، خواستار بسته شدن این سفارتخانه و اخراج آمریکاییها شدند. در نهایت نیروهای امنیتی عراق معترضان را از سفارت آمریکا بیرون کردند (اینجا بخوانید).
در همان روز 10 دی ماه دونالد ترامپ در توئیتی مدعی شد ایران پیمانکار آمریکایی در عراق را کشته و حمله به سفارت آمریکا را نیز هماهنگ کرده است و مسئولیت این اتفاقات را ایران دانست (اینجا بخوانید). در تاریخ 11 دی ماه رئیس جمهور آمریکا در عین حالی که گفت به دنبال جنگ با ایران نیستم، اما در توئیتی نوشت: « ایران بهای بسیار سنگینی خواهد پرداخت. این یک هشدار نیست، یک تهدید است.» (اینجا بخوانید). این ادبیات شبیه همان لحنی است که او به تازگی و در سالگرد ترور سردار سلیمانی علیه کشورمان به کار میبرد.
در همان صبح تاریخ 11 دی ماه رهبر معظم انقلاب در سخنانی با اشاره به ناآرامیهای عراق و اینکه ترامپ مسئولیت این اتفاقات را ایران میداند، فرمودند: «رئیس جمهور آمریکا در مطلبی گفته ما این مسائل را از چشم ایران می بینیم و به آن پاسخ خواهیم داد. اما باید به آنها گفت اولاً غلط می کنید زیرا این موضوع ربطی به ایران ندارد. ثانیاً باید منطقی باشید و بفهمید که علت اصلی این قضایا چیست.» ایشان در همان سخنرانی با بیان اینکه «مردم منطقه همچون عراق و افغانستان، از آنها به دلیل جنایت هایشان متنفرند و این تنفر یک جا خود را نشان خواهد داد»، فرمودند: ما هرگز کشور را به سمت جنگ نمی بریم. (اینجا بخوانید).
بخشی از بیانات رهبر انقلاب را میتوانید ببینید.
با وجود این تذکر رهبر انقلاب به ترامپ که منطقی باشد، اما او همچنان به اقدامات خصمانه و دور از تعقل خود ادامه داد تا آنجا که در بامداد مورخه جمعه 13 دی ماه دست به ترور شهید سلیمانی زد آن هم با این ادعای مضحک که با این کار قصد داشته از وقوع جنگ جلوگیری کند نه که آغازگر جنگ باشد.
بررسی سیر وقایع عراق از مهرماه تا دی ماه سال 98 که به شهادت سردار سلیمانی منتهی شد این نکته را روشن می کند که اگرچه شرارت و دشمنی آمریکا با نیروهای مقاومت و سردار سلیمانی موضوعی شناخته شده بود و اینکه همواره آمریکا در تلاش برای ترور این شهید بزرگوار بود، امری قابل پیش بینی و واضح بود، اما اینکه چطور تلاشهای آمریکا در دیماه 98 به ثمر رسید باید پاسخ را در سیر اعتراضات و ناآرامیهای عراق جستجو کرد.
ناآرامیهایی برآمده از اعترضات به وضع بد معیشتی سرانجام فضای عراق را با چنان تشتتی مواجه کرد که به استعفای عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق، منجر شد و گروه های مختلفی که همدیگر را در وضعیت نابسامان عراق متهم می کردند و کشته شدن صدها تن و بروز احساسات و هیجانهای گوناگون، سرانجام بستری را فراهم کرد که آمریکا توانست سردار و قهرمان مبارزه با داعش در عراق را در این کشور به شهادت برساند.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه