سیاسی/ سیاست داخلی رحیم پور ازغدی/ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
در چهلمین سالگشت تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرمان امام خمینی، حسن رحیم پور به برخی پرسش ها پاسخ گفته و برخی فرصت ها و تهدیدها که متوجه این شورای عالی استراتژیک در کشور است را بررسی و پیشنهاداتی ارائه نموده است.
رحیمپور در آخرین بخش از پاسخ به پرسشهای ناظر به شورای عالی انقلاب فرهنگی، به موانع دیگر شورا و نیز پاسخ پرسشی از میزان حقوق و دریافتی اعضا اشاره کرده است.
بخش چهارم و آخر این پرسش و پاسخ را میخوانید:
س) معیارهای شوری در بودجه بندی فرهنگی و آموزشی کشور چیست و اساساً خود اعضای شورا از چند جا حقوق میگیرند؟ مثلا خود جنابعالی؟
ج) هیچ بودجه ای در اختیار شورا نبوده و نیست. بودجه ها تنها در کنترل دولت و مجلس است که البته خود در رأس شورایند و قانونا باید سیاستهای مصوب را رعایت کرده و پاسخگو باشند. راجع به حقوق هم ظاهرا بجز اعضای دبیرخانه، کسی حقوق بگیر شورا نیست. بنده هم ۲۷ سال است مشغول کار پژوهشی و آموزشی تنهادر یک نهاد فرهنگی هستم و حقوق بگیر هیچ سازمان و تشکیلات دیگری نیستم.
(توضیح: گرچه دروغ پردازی، مالیات ندارد و همواره شیوه آسان عوامفریبی بوده است اما ازباب وظیفه پاسخ به سوال، عرض میکنم نه بابت کنفرانسهای دانشگاهی و نه از صداوسیما که بخشی از این جلسات دانشگاهی را در اختیار عموم میگذارد، هیچ مطالبه مالی و مابازائ حقوقی شخصی در کار نبوده و نیست. از یک شبکه ازسال ۹۲ تا امروز پس از هفت سال، یک ریال نیز حتی برای عوامل فنی ضبط وتدوین، دریافت نشده است.
یک شبکه دیگر نیز آن هم صرفاً به عوامل فنی ضبط و تدوین، سالی یکبار و حدود یک تومان برای هر برنامه به آنان پرداخت شده است. هر شایعه و گزارش دیگری در فضای مجازی در این باب، دروغ محض است.
آمار دروغی از مثلا حقوق و امکانات بیت المال نیز که مدتها قبل، ظاهراً در صدای آمریکا و سپس فضای مجازی، حقوق هشت و نیم تومانی پس از ۲۶ سال سابقه را بدروغ، دهها بلکه صدها میلیون اعلام کردند، نمونه دیگری از همین دروغ پردازیهاست.)
س) چرا و چگونه میخواهند از شورا، انقلاب زدایی و خمینی زدایی کنند؟
ج) امام، صریح بود وبدون حاشیه و کنایه، در حکم شورا نوشت دانشگاه نباید حیاط خلوتی باشد برای استادنمایان متخصص تحقیر ایرانی و پرستش ارباب غربی، بشمول ساواکیها و ماسونی ها و کمونیستها و آنان که هم امروز به جای "تدریس"، مشغول "تدلیس"، و به جای "آموزش تخصصی علمی"، مشغول "تخلیه عقده های شخصی" هستند. رسالت شورا از ابتدا این بود که دانشگاه، محیط سالمی برای تدریس وتحقیق درجهت اهداف جدید تعالی بخش و زمینه ساز شکوفایی و خلاقیت انقلابی نسلهای جدید باشد اماهمین امروز نیز جناح بندیهای موذیانه و غیرشفاف حتی درون ساختار حاکمیت در جهت تقویت سنگواره های پیشاانقلاب و ممانعت از هر تحول اصلاح طلبانه انقلابی درجریان است و تلاش در جهت ارتجاع به دانشگاه نیم قرن قبل ادامه دارد.
سنگ اندازی بر سر راه نظام آموزش و پژوهش متناسب با عصر جدید در جهت تمدن سازی ایرانی و اسلامی
متوقف نشده و بیت المال، همچنان صرف بازتولید همان روشنفکرنمایی های قدیمی و کاسبکارانه و فسیل های چپ مادی و راست سلطنتی نیزمیشود. کاش لیبرال بودند. دیکتاتور های لیبرال نما، نشسته بر خوان خون شهدای انقلاب، هر گاه کم آورده اند از سیستم رسمی آویزان شدند و هرگاه احساس قدرت و امنیت کردهاند به همان سیستم، بیرحمانه لگد پراندند.
هر نوع تلاش اصلاح طلبانه و انتقادی در علوم اجتماعی در این ۴۰ سال، گرفتار انواع سمپاشی های درون حکومتی اینان و وحشت افکنی رسانه های دشمن بوده و فکر تکامل علوم انسانی دائما ازسوی صاحبان قدرت، ترور شده است. درهمه این سالها امکانات سیستم را بلعیدند و حقوق نجومی گرفتند اما مانع تراشی شان در برابر نوآوری و تولید فکر در دانشگاه و مراکز فرهنگی و هنری ایران جوان بر بنیادهای ملی و مستقل از غرب، چه وقت، کاستی گرفت؟ کدامیک رخصت میدهند تا زمینه برای تربیت هرچه کیفی تر متخصصان متعهد، مغزهای متفکر وطنخواه، نیروهای مجاهد ماهر و استادان مومن به استقلال کشور نهادینه شود؟ این کلمات امام است و گویی ناظر به روزگار ماست.
او به این شورا مأموریت داد که روح تفکر را تقویت کند، اراده تحقیق را بسط دهد، مبارزه با تقلید کور از شرق و غرب را در عین استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری یک لحظه تعطیل نکند. بارها شورا و نهادهای علمی و حاکمیتی را به هدفگیری استقلال فرهنگی از غرب و تمرکز بر جوشش ملی فراخوان داد، اما بپرسید چه کسانی درحاکمیت، تا هم امروز با صد طعنه وتهمت، "استقلال" را "انزوا" تفسیر کرده و مانع پیشرفت خواندند و "ارتباط" را زمینه "وابستگی" کردند و گفتگوی انتقادی با غرب و شرق را به گفتگوی تمدنهای فرح پهلوی، آنهم با رژیم سیاسی آمریکا و اتحادیه اروپا، و نیز آرمان جامعه انقلابی برادروار را به تفسیر لیبرالیستی "جامعه مدنی" تبدیل کردند و آنرا بنام انقلاب خمینی، سکه زدند؟ چه کسانی، اقتصاد و فرهنگ و همه چیز مردم را به ۵+۱ گره زدند و بالاخره هیچکس نفهمید حاصل این جمع چند شد؟ چه کسانی، همه این سالها، همه قدرت و ثروت کشور در دستشان بود و بازی "انتصابی، انتخابی" و "نظام _دولت" و "حاکمیت و حکومت" راه انداخته و سیستم را مثله کرده و هویت چندپاره و خودمتناقض و آشفته خود را به "نظام شکست خورده" مدیریت کشور، تأویل کردند ونانش راخوردند. حال آنکه از منظر خلق، دلیل نابسامانی مهم نبودبلکه خودش مهم بود. مردم، بهبود اوضاع میخواهند. اولویتشان این نیست که حق با کیست؟ میپرسند تعارضهای بیفایده و غیر پاسخگو در عرصه سیاستهای فرهنگی و آموزشی چه وقت و چگونه حل میشود؟ صورتبندی ژورنالیستی تعارضها، خوب است اما راه حل چیست؟ مسئول سیاست گذاری کیست و چرا "مهندسی فرهنگی" کشور و نسل نو در اتاقهای فکر و برنامه ریزی درخارج از ایران صورتبندی شود و چه عناصری، "فرهنگ غیرانقلابی" و "انقلاب غیرفرهنگی" را جایگزین "انقلاب فرهنگی" کرده اند؟
ازاله غربزدگی از حاکمیت، هدف اصلی امام بود اما پس از او عمر حاکمیت، سالهای سال به اماله غربزدگی بجای ازاله آن گذشت.
پس از سالها بحث در "نقشه جامع علمی" و هزاران برگ انشانویسی در باب پیشرفت ایرانی، هیچکس در سه قوه نمیداند که هر سال و بلکه هر ده سال، چه تعداد دانشجو در چه رشته ها، در چه سطحی و چرا میگیریم؟ و با کدام نیاز کشور؟ و با کدام امکان اشتغال؟ و چرا بودجه و انرژی دانشگاههای ما بجای حل مشکلات این مردم، صرف مقاله نویسی برای چند مجله در اروپا و آمریکا میشود؟ و چرا و چرا..؟ باور میکنید هیچکس نمیداند؟ باورکنید.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه